در حفره های دور وجودم
عنکبوت های سیاه پیوسته تار می تنند
تارهای پولادین آن ها
هر لحظه
گوشه ای از جانم را در نقاب می کشد
و من کمتر و کمتر می شوم
آه اگر بدانی
در پشت آن نقاب های سیاه
چه زیبایی هایی تاریخ می شود
و چه نواها زندانی!
نظرات شما عزیزان: