به یاد داری در دریای بی کران یکرنگی
چه غوطه ها می زدیم؟
چه لذتها می بردیم؟
زمانش را نمی دانم اما به یاد دارمش
راستی این چیست که همه را عوض می کند؟
و هیچ کس دیگر خودش نیست
و همه به هم نگاه می کنند
اما سرد
و همه با هم هستند و نیستند
انگار همه حتی با خودشان غریبه اند
و تظاهربه محبت می کنند
به عشق به وفا
و تظاهر به دوستی می کنند
و دلسوزی
انگار در تمام دنیا گرد نامردی پاشیده اند
و دو رویی و بی احساسی و فراموشی
و قحطی آدم آمده است.....
نظرات شما عزیزان: